"توان یک متخصص را چگونه اندازه میگیرند؟"
شاید شما متخصص باشید و شاید هم خبره!
شاید هم تازه کار باشید و بخواهید خبره شوید؛
چه زمانی به کسی می گویند متخصص و یا خبره؟
کسی که دانش داشته باشد؟
کسب دانش و بلد بودن یک علم و ابزار تخصصی نمی اورد.
چگونه یک تخصص را اندازه می گیرند؟
? وقتی کسی در یک حوزه ای متخصص می شود، یعنی "در آن حوزه می تواند مساله حل کند".
مساله حل کردن، بخشی از فرایند فکر کردن است.
درواقع پیچیده ترین بخش تفکر، "حل مساله" است که براساس یک فرایند سیستمی حاصل می شود.
بنابراین به کسی می توان گفت متخصص، که نهایتن بر اساس دانش و تجربه و ارتباطات و همه توانایی، بالاخره بتواند "مساله حل کند".
البته یک نکته مهم هم هست:
? هر کس می تواند هر مساله ای را حل کند؛ به شرط اینکه، امکانات و زمان به اندازه کافی داشته باشد!
بنابراین صرف حل مساله هنر نیست!
هنر آن است که شخص بتواند با امکانات و مفروضات موجود، و در زمان (و ددلاین) مساله حل کند.
خیلی وقت ها (بلی خیلی وقت ها) این امکانات و مفروضات موجود است که حل مساله را سخت میکند؛ یا کمبود زمان است که حل مساله را سخت تر میکند؛ وگرنه حل خیلی از مسائل با امکانات و مفروضات مطلوب میشود حل مساله روی کاغذ!
که آن هم ساده است و پاسخش، در حل المسائل ها موجود است.
توان یک متخصص به توان حل مساله اش در عالم واقعی، ربط دارد.
اینکه کسی علمش را داشته باشد که یک طراحی خوب چه نوع طراحی است؛
یا علمش را داشته باشد که برندینگ خوب چیست؛
یا علمش را داشته باشد که چگونه مدیریت مالی باید کرد، به سطح تخصص وی ربطی ندارد.
سطح تخصص فرد، به توان حل مسائل پیچیده ربط دارد.
حل مساله، نیازمند مهارت در فکر کردن است.
سطوح مهارت فکر کردن به ترتیب از کم ارزشترین به پرارزشترین شامل
(به خاطر سپاری- فهمیدن- بکار بستن- تحلیل کردن- ارزیابی کردن- خلق کردن)
میشود؛
هر میزان شخص مهارت بالایی در فکر کردن داشته باشد، توان حل مساله بالاتری دارد.
وبگاه انجمن شيمي ايران
شاید شما متخصص باشید و شاید هم خبره!
شاید هم تازه کار باشید و بخواهید خبره شوید؛
چه زمانی به کسی می گویند متخصص و یا خبره؟
کسی که دانش داشته باشد؟
کسب دانش و بلد بودن یک علم و ابزار تخصصی نمی اورد.
چگونه یک تخصص را اندازه می گیرند؟
? وقتی کسی در یک حوزه ای متخصص می شود، یعنی "در آن حوزه می تواند مساله حل کند".
مساله حل کردن، بخشی از فرایند فکر کردن است.
درواقع پیچیده ترین بخش تفکر، "حل مساله" است که براساس یک فرایند سیستمی حاصل می شود.
بنابراین به کسی می توان گفت متخصص، که نهایتن بر اساس دانش و تجربه و ارتباطات و همه توانایی، بالاخره بتواند "مساله حل کند".
البته یک نکته مهم هم هست:
? هر کس می تواند هر مساله ای را حل کند؛ به شرط اینکه، امکانات و زمان به اندازه کافی داشته باشد!
بنابراین صرف حل مساله هنر نیست!
هنر آن است که شخص بتواند با امکانات و مفروضات موجود، و در زمان (و ددلاین) مساله حل کند.
خیلی وقت ها (بلی خیلی وقت ها) این امکانات و مفروضات موجود است که حل مساله را سخت میکند؛ یا کمبود زمان است که حل مساله را سخت تر میکند؛ وگرنه حل خیلی از مسائل با امکانات و مفروضات مطلوب میشود حل مساله روی کاغذ!
که آن هم ساده است و پاسخش، در حل المسائل ها موجود است.
توان یک متخصص به توان حل مساله اش در عالم واقعی، ربط دارد.
اینکه کسی علمش را داشته باشد که یک طراحی خوب چه نوع طراحی است؛
یا علمش را داشته باشد که برندینگ خوب چیست؛
یا علمش را داشته باشد که چگونه مدیریت مالی باید کرد، به سطح تخصص وی ربطی ندارد.
سطح تخصص فرد، به توان حل مسائل پیچیده ربط دارد.
حل مساله، نیازمند مهارت در فکر کردن است.
سطوح مهارت فکر کردن به ترتیب از کم ارزشترین به پرارزشترین شامل
(به خاطر سپاری- فهمیدن- بکار بستن- تحلیل کردن- ارزیابی کردن- خلق کردن)
میشود؛
هر میزان شخص مهارت بالایی در فکر کردن داشته باشد، توان حل مساله بالاتری دارد.
وبگاه انجمن شيمي ايران
