برند فراگیر، پیوند برندهای ”شخص، محصول و نهاد“ یا برند ”افراد، کالاها و خدمات مربوط به آنها“ و برند هر نوع نهادی است که بهطور رسمی و غیررسمی به آنها تعلق دارد؛ مانند خانواده، شهر، کشور، شرکت، سازمان، بنگاه و ... . برند فراگیر، برندی است که انسان در طول زمان با ایجاد، تقویت، گسترش و حفظ آن، میتواند خود را بهتر بشناساند و دیگران او را سریعتر بشناسند و نیکنام شود و نیکنام بماند.
مدیریت برند فراگیر
مدیریت برند فراگیر، رویکردی نوین برای همافزایی برندهای ”شخص، محصول، نهاد“، جهت دستیابی به آثار همافزای آنهاست. بهعبارتیدیگر، میتوان گفت مدیریت برند فراگیر، فرآیند دائمی یکپارچگی و همافزایی برندهای سهگانهی فرد، محصول و نهاد، برای ارزشآفرینی و ارزشافزایی بیشتر و ارتباطهای گستردهتر، سریعتر و مطلوبتر است.
مدیریت برند فراگیر، چگونگی ایجاد، گسترش، تقویت و حفظ برند فراگیر، برای بهرهبرداری از ارزش و آثار همافزای آنهاست. مدیریت برند فراگیر، چگونگی ”خلق، توسعه و پایدارسازیِ“ برند فراگیر است. مدیریت برند فراگیر، مدیریت نیکنامی، در زندگی و کسبوکار است. با این تعاریف میتوان گفت، برند فراگیر و مدیریت برند فراگیر، پدیدهای نو در حوزهی برند است که فرآیندها، فعالیتها، فنون و مدلهای تازهای را مطرح میکند و تحولی گسترده و چشمگیر در برندیابی و برندسازی بهوجود میآورد.
ارکان مدیریت برند فراگیر
مدیریت برند فراگیر چگونگی شناسایی، خلق و تقویت جذابیتهای رقابتی و مزیتهای رقابتی، برای دستیابی به منزلت رقابتی است. بهعبارتیدیگر، میتوان گفت مدیریت برند فراگیر، چگونگی «مجذوب، مطلوب و محبوب» شدن و ماندنِ برندهای شخصی، محصول و نهادها، برای افزایش بهرهوری برندها و افزایش ارزش ویژهی برند فراگیر است.
نقش جذابیت رقابتی در مدیریت برند فراگیر
جذابیت رقابتی، عبارتاستاز: آنچه بهطور ذاتی و اکتسابی باعث توجه، گرایش و جلبنظر مخاطبان میشود و در ارتباطهای اولیه، مخاطبان را تحت تأثیر قرار میدهد و باعث آشنایی، معرفی و پذیرش اولیه میشود. جذابیت رقابتی، شامل کلیهی عوامل ظاهری و باطنی جذابی است که چشمگیر و دلرباست و بسترساز روابط آینده است. جذابیت رقابتی شامل جاذبههایی است که در کوتاهمدت و در ارتباط اولیه نقشآفرین بوده و برای معرفی و معروفشدن مؤثر است. در ادبیات اقتصاد و بازاریابی همواره به «مزیت رقابتی» توجه شده، درحالیکه گاهی موفقیت کسبوکارها تحت تأثیر «جذابیت رقابتی» است. جذابیت رقابتی، پیشزمینهی مزیت رقابتی است.
اولین گام در مدیریت برند فراگیر، شناسایی و استفاده از جذابیتهای رقابتی است و جذابیت رقابتی برند فراگیر، شامل هر نوع جاذبهی یافته و نایافته، ذاتی و اکتسابی، موجود و جدید، ظاهری و باطنی و آشکار و پنهان مربوط به انسانها، محصولات، سازمانها و نهادها است. گاهی جذابیت رقابتی، ناشی از تشخیص و استفادهی درست و سریع از یک موقعیت و فرصت ویژه است که آن را جذابیت رقابتی موقعیتی میگوییم.
پس از فوت استیو جابز، بنیانگذار شرکت اپل، عدهای فرصتیاب زیرک و هوشمند این موقعیت را فرصتی مناسب برای جذابیت رقابتی خود دانستند و توانستند با انواع کالاها و خدمات، از نوشتن کتاب در مورد استیو جابز تا فروش تنپوش مشکی رنگ و معروف او علاوه بر دستیابی به درآمدی فوری به معرفی برند خود بپردازند.
شرکت گمنامی در دنیا با تیزهوشی، هزاران تنپوش مشکی رنگ استیو جابز را تولید و تأمین کرد و سپس با تبلیغات گسترده به هواداران و علاقهمندان بنیانگذار اپل در سراسر جهان، آمادگی شرکت را برای فروش این تنپوش به مبلغ یکصد دلار اعلام کرد. در آگهیهای این شرکت ضمن نشاندادن تصویر استیو جابز با همین تنپوش از مطالب ساده اما تأثیرگذاری نیز، استفاده شد. در گوشهای از این آگهی نوشتهای بود که عواطف و احساسات نوعدوستانه و انسانی مخاطبان را تحریک میکرد و آنها را برای خرید تنپوش ترغیب و همراه با آن، برند شرکت خود را معرفی میکرد. در این نوشته اعلام شده بود که از مبلغ صد دلاری که هر متقاضی برای این تنپوش میپردازد، مبلغ بیست دلار یعنی بیست درصد قیمت تنپوش برای مبارزه با سرطان که عامل مرگ گروه زیادی از انسانها و از جمله استیو جابز بوده، پرداخت میشود. فرصتطلبی این گروه زیرک باعث شد نهتنها در کمترین زمان مبلغ هنگفتی درآمد نصیب آنها شود، بلکه از این فرصت استثنایی بهعنوان جذابیت رقابتی موقعیتی، حداکثر استفاده را ببرد و برند خود را مطرح و معرفی کند.
گاهی جاذبههای رقابتی میتوانند ناشی از یک ویژگی یا برجستگی در آمیزهی بازاریابی، یعنی مشخصات، مزایا یا منافع محصول، نوع قیمتگذاری یا شیوهی پرداختها، نظام توزیع و چگونگی دسترسی از لحاظ زمان و مکان و شرایط جذب، تبلیغات و امور ترویجی خاص یا نکات اخلاقی و رفتاری باشند که مردم یا جامعه بهشدت به آنها گرایش دارند.
درهرحال، یکی از ارکان ایجاد، تقویت و حفظ برند فراگیر، «جذابیتیابی و جذابیتسازیِ» تازه است که باعث ارتباط و آگاهی سریع و گسترده برای فرد، محصول یا بنگاه میشود و آگاهی از برند را شکل میدهد. جذابیت رقابتی، پدیدهی مهمی است که چنانچه با برنامهریزی و هدفمندانه و هوشمندانه دنبال شود، آثار زیادی خواهد داشت. یکی از وظایف مدیران برند فراگیر، بهویژه مدیران عامل آینده که مدیران برند فراگیر خواهند بود، یافتن و ساختن جذابیتهای رقابتی متمایز، ویژه، بازارپذیر و مشتریپسند است.
جذابیت رقابتی را میتوان در عوامل ابزاری، ساختاری و رفتاری برندهای سهگانه یافت و ساخت. حساسشدن به آنچه برای جامعه و مردم، بهویژه مخاطبان و مشتریان جذابیت دارد و پیگیری برای کشف، خلق و عرضهی آنها، میتواند بسترساز موفقیت برند فراگیر باشد. ارتباط دائمی با بازار و یافتن عوامل جذاب و تأثیرگذار، نقش مهمی در شناسایی و بهرهبرداری از جذابیتهای رقابتی و برندسازی مبتنی بر جذابیت رقابتی دارد.
نقش مزیت رقابتی در مدیریت برند فراگیر
یکیدیگر از ارکان مدیریت برند فراگیر، یافتن و ساختن دائمی مزیتهای رقابتی است. مزیت رقابتی، شامل هر چیزی است که باعث میشود تا مخاطبان، برندی را نسبت به سایر برندها، برتر، معتبرتر و مطلوبتر بداند و آن را بر سایر برندها ترجیح دهد و انتخاب کند. مدیران برند فراگیر میتوانند با رفتارشناسی بازار و درک معیارهای جدید خرید و ترجیحات مخاطبان و مشتریان در هر شرایطی، مزیتهای رقابتی تازهای را شناسایی کرده و با سرمایهگذاری روی آنها باعث کشش افراد به برند فراگیر شوند.
مزیتهای رقابتی در برند فراگیر، بسیار متنوع هستند و میتوانند در هر یک از عناصر آمیزهی بازاریابی و زیرشاخههای آنها و نیز در عوامل انسانی، مدیریتی و رفتاری باشند. بهعبارتیدیگر، میتوان گفت مزیت رقابتی برند فراگیر، مزیتی است که تصمیمها و اقدامها را تسریع و تسهیل میکند و ارتباطات را تقویت کرده و ماندگار و پایدار میسازد. مزیتهای رقابتی جدید برای برندهای سهگانه و همافزایی آنها باعث میشود مشتریان فعلی ارتباط خود را با برند فراگیر بیشتر کنند و علاقهمندی و کشش آنها به برندها افزایش یابد.
مزیت رقابتی برند فراگیر علاوه بر حفظ مشتریان و مخاطبان فعلی باعث جذب مشتریان جدید و حتی مشتریان رقبا میشود. نتیجهی نهایی مزیت رقابتی برند فراگیر، افزایش مطلوبیت برند فراگیر است. مطلوبیت برند فراگیر باعث افزایش علاقهمندی، پایبندی و رضایتمندی شده و برند فراگیر، ارزش و اعتبار بیشتری پیدا میکند. با توجه به رقابتیشدن بازارها، مدیران برند فراگیر موظف هستند تا برای تقویت مزیتهای رقابتی برندهای سهگانه یا فراگیر، از خلاقیت، نوآوری و ابتکار خود و دیگران استفاده کنند تا برند فراگیر، همواره مطلوب بماند. مزیت رقابتی برند فراگیر، میتواند مربوط به شایستگی، صلاحیت و قابلیتهای ریشهای و ممتاز باشد.
توجه و تمرکز بر تقاضاهای پنهان، معیارهای خرید و نیز محرومیتها، محدودیتها، تشنگیها و گمشدههای بازار و «حیف، اگر و ای کاش» خریداران و یافتن و ساختن مزیتهای مرتبط با آنها میتواند مطلوبیت برند فراگیر را بهبود بخشد. در نبرد برندها بهویژه برند فراگیر، آنهایی موفق میشوند که بتوانند با بصیرت و دید خود، بسیاری از نایافتهها و ناشناختهها را بیابند و کشف کنند و مزیتهایی مبتنی بر این عوامل معرفی کنند تا علاوهبر رضایت مخاطبان، رغبت آنها را برای ارتباط و استفادهی بیشتر در آینده، افزایش دهند.
منزلت رقابتی برند فراگیر
جایگاه و جایگاهسازی یا منزلت رقابتی برند فراگیر، حاصل پیوند مستمر و همافزای جذابیتهای رقابتی و مزیتهای رقابتی برندهای سهگانه است. منزلت رقابتی برند فراگیر، نتیجهی پاسخگویی سریع و درست و همیشگی به ارزشهای موردنظر مشتریان و مخاطبان است. منزلت رقابتی بیانگر «محبوبیت» برند فراگیر است و محبوبیت برند فراگیر، پاسخگویی به تنوعطلبی و تازهپسندی مشتریان، ازطریق سازگاری با تحولات و شرایط است. پاسخگویی، مبتنی بر جذابیت و مزیت رقابتی برند فراگیر و محبوبیت آن و ایجاد و افزایش ارزش ویژهی برند فراگیر است.
مدیران برند فراگیر موظف هستند تا با پایش محیط، دیدهبانی بازار، رصدکردن تحولات، ممیزی بازاریابی، ارتباط دائم با بازار و رفتارشناسی بازار، بهویژه خریداران و معیارها و انتظارات آنها، تلاش کنند تا جذابیت و مزیت رقابتی تازهای بیافرینند و با پیوند و همافزایی آنها منزلت رقابتی برند فراگیر را تقویت کنند. برند فراگیر موفق، برندی است که «مجذوب، مطلوب و محبوب» باشد و بماند و این نیازمند مدیریت برند فراگیر است.
عناصر اصلی برند فراگیر
عناصر اصلی یا زیرساختهای برند فراگیر بهشرح زیر هستند:
باور نیکنامی: مبنای مدیریت برند فراگیر، باور و اعتقاد به نیکنامی، بهعنوان یک دارایی ارزشمند، ماندگار و تأثیرگذار است. باور قوی باعث میشود تا در مسیر طولانی و دشوارِ نیکنامشدن و نیکنامماندن، هیچگاه دچار یأس و نومیدی نشده و بتوان بر بسیاری از وسوسهها، بازدارندهها، کمبودها و محدودیتها غلبه کرد. مسیری که طی میشود تا برند فراگیر، آثار واقعی خود را نشان دهد، مسیری با ناشناختهها و موانع زیاد است و بهطور قطع، باور، عزم و اراده نقش ارزندهای در هموارکردن مسیر و دستیابی به هدف دارند.
بینش تمایز و تشخص: بینش و بصیرت در برند، عبارتاستاز: دیدن بسیاری از نادیدنیها و نکات ظریف که میتوانند باعث جذابیت، مزیت و تمایز وتشخص شوند. یکی از ضرورتهای برند فراگیر، توجه به بینش برند و بازاریابی یا بصیرت، ژرفاندیشی، کنجکاوی برای خلق شناسه و برندی متمایز و برجسته است. بینش تمایز و تشخُّص، باعث میشود تا مدیران برند فراگیر در جستجوی خلق ارزشهای خاص برای برندها باشند.
رویکرد فراگیر: رویکرد برند فراگیر، رویکردی نوین و متفاوت در حوزهی برند است که مبتنی بر یکپارچگی، همافزایی و ارزش جمعی و مکمل برندهای گوناگون و آثار آنهاست. در این رویکرد هریک از برندها، تقویتکنندهی سایر برندها است. بهعنوان مثال، گاهی برند شخصی به برند محصول، کمک میکند تا محصول سریعتر و مطمئنتر مورد پذیرش قرار گیرد یا برند نهاد و سازمان باعث میشود تا برند محصول و شخصی، ارزش بیشتری پیدا کنند.
«استیو جابز» بهعنوان بنیانگذار اپل، دارای برند شخصی معتبری بود که نقش او در ارزش برند اپل غیرقابل انکار بود. محصولات گوناگون اپل، هر یک برند خاصی داشته و ذهنیت، جایگاه و ارزش هر یک از آنها در توسعهی برند و جذب مخاطبان و مشتریان نقشآفرین بوده و است.
اپل نیز دارای برندی معتبر است که ارزش ویژهای برای این شرکت به ارمغان آورده است. برند فراگیر، رویکرد نوینی است که جستوجوگر مدلها، فرمولها، فرآیندها و راهکارهایی جهت همافزایی و همیاری برندهای سهگانهی شخص، محصول و بنگاه است که میتواند یکی از استراتژیهای رقابتی آیندهی بنگاهها باشد.
رویکرد برند فراگیر در مورد بسیاری از بنگاهها و شرکتهای کوچک و متوسط نیز معنا دارد. در اغلب بنگاههای خانوادگی، معمولاً یک فرد به نام کارآفرین و صاحبکار اولیه، فعالیتی را آغاز میکند و بهتدریج برای خود، نام و اعتباری پیدا میکند و درواقع دارای نوعی برند شخصی میشود؛ در طول زمان، کالاها یا خدماتی را ارائه میدهد که برند محصول شکل میگیرد و در ادامه این فرد با دیگران شرکتی را تأسیس کرده و در طول زمان شرکت نیز صاحب برند میشود و هریک از این سه برند یعنی برند کارآفرین، محصولات و شرکت علاوه بر اعتبار و ارزش، دارای ارزش چشمگیر و همافزا هستند.
گرچه نقش، ارزش و اهمیتِ هریک از برندهای سهگانه در همهی موارد یکسان نیست، اما ارزش جمعی و همافزای آنها قطعی است. گاهی برند شخص، حاکمیت و نقش بیشتری دارد و فرد، اعتبار، شهرت و محبوبیت خاصی دارد که محصولات او سریعتر موردپسند و پذیرش قرار میگیرند.
در مواردی، یک محصول یا محصولات یک شرکت، برندی دارد که همه را تحت تأثیر قرار میدهد و به فرد و بنگاه اعتبار میبخشد و در مواردی نیز برند بنگاه یا شرکت و سازمان، برند اصلی و معتبر و حاکم است که برای فرد و محصول ارزشآفرین است. رویکرد نوین برند فراگیر، رویکردی مبتنی بر تابعیت و جامعیت برندها، برای دستیابی به ارزش ویژهی فراگیر است. این رویکرد در ارزیابی برندهای آینده به عناصر و عواملی که مرتبط با برند شخص، محصول و بنگاه یا نهادها است توجه خواهد کرد که بهطور قطع در رتبهبندی برندها و ارزش و جایگاه آنها نقشآفرین خواهند بود.
روش خلاقانه: یکی از عناصر مهم در ماندگاری برند فراگیر، روشهای خلاقانه، نوآورانه و مبتکرانه برای توسعهی برند فراگیر است. توسعه و گسترش برند فراگیر، یک ضرورت برای رقابتیماندن و ماندگاری است، اما سبک و روش توسعهی برندها متفاوت است. روش خلاقانه و نوآورانه، در ادارهکردن برندها و توسعهی آنها نیز در ارزشآفرینی، اعتبار و پذیرش برند فراگیر نقش مهمی دارد. روش خلاقانه در مدیریت برند فراگیر، زمانی میتواند مفید و مؤثر باشد که مرتبط با اصالت، ارزشها و واقعیتهای فرد، محصول و نهاد باشد.
نیاز شهرت و محبوبیت: یکیدیگر از عناصر مهم برند فراگیر نیاز به شهرت و محبوبیت یا نیاز به «نامجویی، نامداری و خوشنامی» است. هرگاه نیاز به احترام، مطرحبودن و خودشکوفایی که در سلسله مراتب نیازهای مازلو به آنها اشاره شده، محسوستر میشود، گرایش به برند فراگیر و همافزایی برندهای گوناگون، بیشتر و جدیتر میشود. نیاز به شهرت و معروف و مطرحشدن، نیازی است که در بعضی افراد و شرکتها وجود دارد و هر اندازه این نیاز شدیدتر میشود، تلاش برای پاسخگویی به آن بیشتر خواهد شد.
نگرش سیستمی: برند فراگیر، حاصل نظام فکری استراتژیک و نگرش سیستمی است. نظام فکری استراتژیک باعث میشود تا مدیران برند فراگیر با دوراندیشی، آیندهنگری، بردباری و استقامت به آثار بلندمدت و ارزشمند مربوط به برندهای گوناگون توجه و تمرکز کنند و هیچگاه بهخاطر پدیدههای زودگذر و منافع آنی از کیفیت برندها نکاهند. نگرش سیستمی در برند فراگیر نقش ارزندهای دارد، زیرا موفقیت برند فراگیر حاصل پیوند و ارتباط منظم مجموعهای از عوامل ابزاری ازجمله: محصول، قیمت، توزیع، ترویج یا عناصر آمیزهی بازاریابی، یا عوامل رفتاری ازجمله: قولها و وعدهها، پاسخگویی، تعهد به وعدهها، تعلق و دلبستگی واقعی و اخلاق و رفتار انسانی است. ازطرفدیگر، برند فراگیر تحت تأثیر تغییر و تحولات عوامل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، قانونی، اقتصادی، تکنولوژی و رقابتی است و درنتیجه، لازم است مدیران برند فراگیر و مدیران عامل شرکتها با رصدکردن تحولات، تحلیل شرایط محیطی و آثار آنها بر برند فراگیر، خود را با تحولات سازگار کنند. واکنش سریع و صریح به تحولات و اصلاحات لازم در مورد برندها یکی از مهمترین مزیتهای رقابتی آینده برای شرکتهای برندمحور و مدیران برندباور و برندساز است.
یکی از ضعفهای مهم در مدیریت برند فراگیر، نبودن نظام فکری استراتژیک و نگرش سیستمی و گرفتارشدن به مرض نزدیکبینی مدیریت و پراکندهکاری و بینظمی است.
درک درست برند فراگیر: درک درست برند فراگیر و مفهوم و معنای آن باعث میشود تا برند فراگیر بر اساس شناخت و آگاهی شکل گرفته و توسعه یابد و بیگانه با شرایط و واقعیتها نباشد و درنتیجه، امکان ماندگاری آن بیشتر شود. ارتباط نزدیک با جامعه و بازار و درک الزامات و اقدامات و ابزارها و رفتارهای مناسب، نقش مهمی در مدیریت برند فراگیر دارد.
درک ناقص و نادرست از پدیدهی برند و برند فراگیر، میتواند مسیر و مدیریت برند فراگیر را منحرف سازد و آثار آن را به حداقل برساند. وقتی درک برند در داشتن یک لوگو، نام، نشان یا تبلیغات، محدود میشود، نمیتوان انتظار داشت تا به همهی عناصر برند توجه شود و درنتیجه، مدیریتی نارسا و ناقص در برند فراگیر شکل میگیرد.
دانش تخصصی: برند فراگیر نیازمند دانش روز، تخصصی و چندگانه است. آگاهی و استفاده از دانش و تخصصهای گوناگون، بهویژه در حوزهی جامعهشناسی، روانشناسی، ارتباطات، اقتصاد، بازاریابی و مدیریت کسبوکار، میتواند نقش حساس و ارزندهای در مدیریت برند فراگیر و موفقیت آنها داشته باشد.
ضعف دانایی، معرفت، اطلاعات و تخصصها باعث میشود تا برند فراگیر معنا و مفهوم واقعی خود را پیدا نکند یا از دست دهد. مدیریت برند فراگیر نیازمند مشاوران حرفهای در حوزههای تخصصی گوناگون و مدیران آگاه و برندباور هستند تا بتوانند با مجموعهای از دانشها و تخصصها، برندهای سهگانه را تقویت کنند. مدیریت برند فراگیر، خواستار تیم حرفهای و مدیران متخصص در رشتههای گوناگون است.
فرهنگ همبستگی و همیاری: اگر همبستگی و همیاری بهعنوان فرهنگ سازمانی و ارزش جمعی مطرح و ترویج شود، گرایش به برند فراگیر جنبهای همگانی و همیشگی پیدا میکند و شاهد پدیدهای به نام ”برندگرایی همگانی“ خواهیم بود. برندگرایی همگانی باعث میشود تا شاهد شور، شوق، اشتیاق، دلبستگی و عشق به برند در سراسر سازمان و همهی فعالیتها باشیم.
فرهنگ برند فراگیر، فرهنگ مبتنی بر «همکاری، همیاری، همافزایی و همپذیری» برای ارزشآفرینی و ارزشافزایی ازطریق ایجاد، تقویت، گسترش و حفظ برند افراد، محصولات، بنگاهها و نهادهاست. فرهنگ برند فراگیر، آداب، عادات و ارزشهای جدید را بهوجود میآورد که مهمترین آنها همگرایی در ارزشهاست. بهعبارتی، فرهنگ برند فراگیر، فرهنگ زنجیرهی ارزشهای مشترک و پایبندی به آنهاست. اگر همهی کارکنان یک شرکت، خود را در برند فراگیر سهیم و شریک بدانند، مسئولیتپذیری و پایبندی به تعهدات و وعدهها افزایش مییابد و هرکس نقش خود را بهدرستی انجام میدهد که نتیجهی آن اعتبار و اقتدار برند فراگیر خواهد بود.
فرآیندهای ساده و آسان: برند فراگیر، فرآیند دائمی انتخاب، ایجاد، تقویت و حفظ برندهای شخصی، محصول و نهاد است که این فرآیند ثابت و ایستا نیست و لازم است در طول زمان و با توجه به شرایط بهبود یابد. هر اندازه فرآیندها و سازوکارها شفافتر، سادهتر، انعطافپذیرتر و سازگارتر با شرایط روز و سیر تحولات افراد باشند، دستیابی به هدفهای برند فراگیر سریعتر، سهلتر و مطلوبتر خواهد بود.
«مهندسی برند»، یکی دیگر از موضوعات برند فراگیر است که خود، متکی بر فرآیندها، سازوکارها و مراحل تنظیمشده و تعریفشده هستند. با فرآیندهای کهنه، پیچیده و دشوار نمیتوان در دنیای رقابتی امروز که سرعت، شدت و وسعت تحولات یک واقعیت و واکنشپذیری سریع یک ضرورت است، انتظار موفقیت داشت.
رفتار حرفهای: گرچه برند فراگیر، حاصل آمیزهای از عوامل رفتاری و ابزاری است، اما واقعیت این است که نقش عوامل رفتاری بسیار پررنگتر و مؤثرتر از عوامل ابزاری است. رفتار حرفهای، رفتاری است مبتنی بر هفت «ت»: تخصص، تعهد، تعلق، تداوم، تحول، تکامل و توکل که هر یک در مدیریت برند فراگیر نقش و ارزش خاصی دارند.
رفتاری که مبتنی بر تعهد باشد، همواره اخلاقیات، ارزشها، پایبندی به وعدهها و قولها را واجب میداند و خود را پاسخگوی آنها میداند. تخصص باعث میشود تا رفتارها متکی بر علم و عمل درست باشند. تعلق و علاقهمندی به برند، باعث میشود تا رفتارها در فضایی مطلوب و پر از انگیزه و امیدواری و شور و نشاط دنبال شود. تداوم در رفتار، معرف حضور دائم در صحنهی پیکار و مبارزه برای حفظ و ماندگاری برند فراگیر است.
برندها هم، پویا هستند و پویایی برند حاصل تحولاتی است که در طول حیات برند صورت میگیرد. هر اندازه رفتارها با تحولات و پیشرفتهای روز، نزدیکتر و سازگارتر باشند، برند فراگیر بیشتر مورد استقبال و پذیرش قرار میگیرد. برند فراگیر برندی است که در هر مرحلهای که قرار میگیرد حتی در اوج موفقیت، باز هم در جستجوی منزلت و جایگاه بهتر است. این گرایش به سرآمدی و تعالی در رفتارها، باعث میشود تا برند فراگیر مسیر تکامل را بپیماید.
در رفتار حرفهای و حرفهایها، نقش توکل و قدرت آن، در رسیدن به اوج قلهی پیروزی و یا در مغرورشدن و رفتن به عمق درهی شکست و درماندگی و نومیدی، انکارناپذیر است. برند فراگیر، نیازمند رفتار حرفهای و تیم حرفهای است.
الگوی مناسب: برند فراگیر نیازمند الگوی مناسب است. بههمیندلیل، گرچه الگوشناسی و شناختن عوامل و راهکارها و روشهای گروههای موفق در حوزهی برند و بهویژه برند فراگیر، لازم است اما الگوبرداری کورکورانه بدون توجه به مقتضیات و شرایط بسیار خطرناک است. برند فراگیر، بدون داشتن الگو، گرفتار پراکندهکاری و بینظمی میشود. الگوی برند فراگیر، درمورد هر فرد یا سازمان، الگویی ویژه است که لازم است بهخوبی طراحی و پیاده شود. توجه به اصالت، هویت، ظرفیت، ارزشها، فرهنگ و مقتضیات، ازجمله نکاتی هستند که لازم است در الگوها مورد توجه جدی قرار گیرند.
گامهای اجرایی درست: برند فراگیر، نیازمند گامهای اجرایی درست و حسابشده است. گاهی بسیاری از نارساییها در همین مرحله بهوجود میآیند. چنانچه گامهای اجرایی در چارچوب برنامهی اجرایی مشخص نشوند، هرجومرج یا تأخیر و توقف در امور اجرایی مدیریت برند فراگیر، بهوجود میآید؛ درنتیجه، برند فراگیر گرفتار بحران میشود و اعتبار و جایگاه خود را از دست میدهد.